نمی دانم از کی؟
نمی دانم چطور؟
نمی دانم چرا؟
من فقط همین قدر می دانم
که دگر مثل قبل نیستم
من عوض شده ام!!!!!!!
دلم میگیرد از
نگاه معصومانه ی عکسهایم
که با نگاه امروزم همخوانی ندارد
دلم میگیرد از
افکار پوچم که به ثانیه ای عوض میشود
دلم میگیرد از
بی تفاوتی آنان که چشمان خیس از بارانم
را می بینند و باز فکرشان را مشغول می کند
که از کی تا به حال
قطره های باران هم شور شدند!
دلم می گیرد از...
خدایا می خواهم باز گردم
راهی هست هنوز؟

نظرات شما عزیزان:
علی 
ساعت1:07---20 دی 1391
چه زیبا.. گفتم دوست دارم! چه صادقانه.. پذیرفتی! چه فریبنده.. آغوشم برایت باز شد!
چه ابلهانه.. با تو خوش بودم! چه كودكانه.. همه چیزم شدی! چه زود..مرا ترك كردی!
چه ناجوانمردانه.. نیازمندت شدم! چه حقیرانه.. واژه غریب خداحافظی به من آمد!
و چه بیرحمانه.. من سوختم!
برچسبـهـ ـا :
یک شنبه 17 دی 1391برچسب:
,
15:34
|- ✖ ✗ ✘sнαßnαm✖ ✗ ✘
-|
_______________ ɪʼᆻ__ɩǫʂţ__ŵɪţʜǫǔţ __ȳǫǔ _________________